۶ دلیل مهمی که نشان میدهد واحدهای کسب و کار استراتژیک مهم هستند
در مقاله «SBU یا واحد کسب و کار استراتژیک چیست؟» گفته شد که یک واحد کسب و کار استراتژیک یا SBU، در واقع یک بخش از یک سازمان (شرکت یا کسب وکار) بزرگ را به طور مستقل اداره میکند و دارای دید، مأموریت و اهداف مربوط به خود است، که برنامه ریزی آن به طور جداگانه از دیگر فعالیتهای سازمان انجام میشود.
واحدهای کسب و کار استراتژیک بر اساس اصل مدیریت خرد کار میکنند. اگر در یک روز ده کار مختلف داشته باشید و هر دهتای آنها مهم باشند، چه میکنید؟ قطعاً شما وظایف را تقسیم کرده و سپس هر کدام را جداگانه انجام خواهید داد. این دقیقاً دلیل تبدیل یک محصول یا برند به یک واحد کسب و کار استراتژیک (SBU) یا تبدیل آنها به بخشی از یک واحد کسب و کار استراتژیک (SBU) جداگانه است.
حوزه اصلی و تخصصی گروه ما مشاوره بازرگانی در آلمان، ثبت شرکت در آلمان و اخذ اقامت آلمان از طریق ثبت شرکت است. در این باره بیشتر بدانید.
چرا واحدهای کسب و کار استراتژیک مهم هستند؟
واحدهای کسب و کار استراتژیک به دلایل بسیاری مهم هستند که در ادامه این مقاله به ۶ دلیل میپردازیم و هر کدام از آنها را مختصراً توضیح دادهایم:
۱) واحد کسب و کار استراتژيک شما را سازماندهی میکند.
اولین اصل در مدیریت زمان، سازماندهی شدن است. به طور مشابه، یکی از اولین کارهایی که باید انجام دهید این است که سازمان خود را به وضوح ببینید و این تنها در صورتی میتواند اتفاق بیفتد که سازماندهی شده باشید. اگر یکی از مدیران بازاریابی شما ۳ یا ۴ محصول مختلف را مدیریت میکند، قطعاً با کار کردن بر روی همهی آنها آشفته خواهد شد. در چنین شرایطی، ممکن است استراتژیها مبهم باشند، زمانی برای خلاقیت یا نوآوری وجود نخواهد داشت و تمام وقت صرف رسیدگی به کارهای موجود خواهد شد و نه گسترش کارها. بنابراین اولین کاری که واحد کسب و کار استراتژیک (SBU) انجام میدهد، این است که به شما کمک میکند تا سازماندهی کنید.
۲) کمک در تمرکز
طبیعتاً وقتی سازماندهی شدید، میتوانید امور را به صورت خرد مدیریت کنید. کمپانیهای بزرگی مانند یونیلیور و LG که در مقاله قبلی بعنوان نمونههایی از سازمانهای چند محصولی در نظر گرفتیم را به یاد آورید؛ واحدهای کسب و کار استراتژیک از این جهت مهم هستند که به مدیران کمک میکنند تا بر عوامل مختلف در یک سازمان متمرکز شوند. هر محصول یا واحد کسب و کار دارای الزامات مختلفی است که میتوان این الزامات را با داشتن توجه و تمرکز بر روی تکتک آنها، به طور مؤثر مدیریت کرد.
کمپانیهای بزرگی مانند یونیلیور و LG حداقل دهها محصول مختلف در هر زمان دارند که هر یک از این محصولات نیاز به نیروی انسانی، استراتژیها، هزینهها و بازدهی جداگانه دارند. بنابراین بیراه نیست که این موضوع نیاز به مدیریت خرد از بالاترین جنبه را داشته باشد. با وجود واحدهای کسب و کار استراتژیک، شما به این تمرکز لازم خواهید رسید و مدیریت خرد (Micromanagement) به شما کمک میکند تا روی هر محصول جداگانه تمرکز کنید.
یکی دیگر از خدمات گروه ما حسابداری و مشاوره مالیاتی در آلمان است که داشتن اطلاعات در این زمینه خالی از لطف نیست.
حسابداری و مشاوره مالیاتی در آلمان
۳) مدل بازاریابی STP
در مقاله «مشتری مداری» مدل بازاریابی STP را مختصراً معرفی کردیم و گفتیم که با استفاده از مدل بازاریابی STP، سازمان میتواند به گونهای اثربخشتر با مخاطبان بازار هدف ارتباط برقرار کند و بالطبع بازخورد بهتری از فعالیتهای بازاریابی انتظار داشته باشد. بازاریابی صحیح با بخش بندی بازار و مشتریان (Segmentation)، هدف قرار دادن آنها (Targeting) و سپس اجرای تبلیغات به گونهای که بالاترین آگاهی ذهنی برای محصول وجود داشته باشد (Positioning)، شروع میشود.
موفقیت یک محصول به بخش بندی (Segmentation)، هدفگیری (Targeting) و جایگاهیابی (Positioning) آن بستگی دارد. هر یک از این فرآیندها مستلزم ارتباط مستمر با بازار، دریافت بازخورد، شناسایی بازار هدف، هدف قرار دادن آنها و سپس موقعیت یابی بر اساس آن است.
بنابراین، اگر مجبور باشید آنها را برای هر یک از محصولات خود انجام دهید و در عین حال مثلاً بیشتر از پنج محصول را بخواهید در یک زمان انجام دهید، خواهید دید که وظایف بسیار بزرگی هستند. بنابراین تقسیم محصولات به واحدهای کسب و کار استراتژیک (SBU) به شما کمک میکند تا برای هر محصول به طور جداگانه با بازار در تماس باشید. بنابراین ممکن است به یک مدیر بازاریابی یا یک مدیر فروش هر بار یک محصول اختصاص داده شود و خود مسئول آن محصول باشد. بدین ترتیب احتمال اینکه او مشارکت بهتر و ارزشمندتری در حفظ مدل بازاریابی STP یک محصول در بازار هدف داشته باشد، بیشتر میشود.
سالها فعالیت بعنوان مشاور در خرید صنعتی این فرصت را به من داده است تا از موقعیتهای متفاوتی که پیش رو داشتهام، کسب تجربه کنم. این تجارب میتواند در راه اندازی و فعال نمودن شرکت نوپای شما در آلمان مثمرثمر باشد.
۴) سرمایه گذاری
بهترین مرجع برای سرمایه گذاری در واحد کسب و کار استراتژیک (SBU) میتواند ماتریس بوستون یا ماتریس BCG باشد. در ماتریس بوستون، واحدهای کسب و کار استراتژیک بر اساس سهم بازار و نرخ رشد بازار تقسیم میشوند. بنابراین بسته به ماتریس BCG، نوع سرمایه گذاری که هر محصول به آن نیاز دارد را میتوان تعیین کرد. این موضوع تنها در صورتی امکانپذیر است که هر محصول به عنوان یک واحد کسب و کار استراتژیک (SBU) کاملاً متفاوت در نظر گرفته شود. این SBU ممکن است ترکیبی از یک دسته محصول (مانند شامپوهای کمپانی یونیلیور) باشد یا در مورد سازمانهای بزرگتر ممکن است حتی یک نوع محصول واحد (مانند تلویزیونهای LED یا LCD کمپانی الجی) باشد.
۵) تصمیم گیری
کسب و کارهایی که عملکرد بهتری دارند، باید بار هر کسب و کار تازه راهاندازی شده و یا هر کسب و کاری که در حال رکود است را تحمل کنند. با این حال، اگر یکی از این واحدهای کسب و کار استراتژیک درآمدزا آسیب ببیند، چگونه میتوانید بحران نقدینگی را مدیریت کنید؟ اینها تصمیماتی هستند که باید گرفته شوند و برای آنها باید ارقام مربوط به هر نوع محصول یا واحد کسب و کار استراتژیک را داشته باشید.
بنابراین واحد کسب و کار استراتژیک (SBU) تصمیمگیری صحیح را نیز در پی خواهد داشت. این تصمیمات میتوانند در سطح خرد (همانطور که در بالا توضیح داده شد؛ مدیریت مدل بازاریابی STP و استراتژیها) یا میتوانند در سطح کلان باشند (سرمایه گذاری از صندوق شرکت؛ اینکه آیا سرمایهگذاری را ادامه دهیم؟).
۶) سودآوری
با مدیریت خرد هر محصول و تقسیم آن به یک واحد کسب و کار استراتژیک (SBU)، میتوانیم دیدی جامع از سازمان به دست آوریم. این دیدگاه همچنین در تهیه صورتهای مالی و همچنین برای بررسی سرمایهگذاریها و بازدهیهای سازمان از هر یک از واحدهای کسب و کار استراتژیک استفاده میشود. بنابراین میتوان سودآوری کلی شرکت را تعیین کرد. به طور کلی واحدهای کسب و کار استراتژیک از این جهت نیز مهم هستند که به سودآوری بهتر سازمان کمک میکنند.
از دیگر خدماتی که باید پس از ثبت شرکت در آلمان از آن بهره ببرید، خدمات حقوقی و خدمات ویرچوال آفیس در آلمان است. با کلیک بر لینک های زیر با این خدمات آشنا میشوید.